مهرنامه خوانی؛آل احمد مغرض و عامی…

1. مهرنامه خوانی؛آل احمد مغرض و عامی…

در ادامه ی سری مطالب مربوط به ماهنامه ی مهرنامه،در این قسمت مطلبی دیگر از مطالب این ماهنامه را مرور می کنیم.

پرونده ی ماه مهرنامه به آسیب شناسی علم سیاست در ایران پرداخته است.در این پرونده ی قطور پس از مروری بر تاریخچه ی علم سیاست و تاسیس مدارس علوم سیاسی در ایران به بخش اصلی و جذاب پرونده می رسیم.گفتگو با دکتر سیدجواد طباطبایی مانند  مصاحبه ی شماره ی پیشین مهرنامه با ایشان بخش جذاب این شماره است.دکتر طباطبایی در این مصاحبه مثل همیشه تا می تواند بر هر کسی که فکرش را بکنید،دکتر شریعتی و جلال آل احمد تا حمید عنایت و نجف قلی حبیبی ،می تازد .طباطبایی با اشاره به سلطه ی دولت بر دانشگاه در واقع می گوید فاتحه ی دانشکده  ی سیاسی مانند خود سیاست در ایران خوانده شده است. برای آنانی که مهرنامه را نخوانده اند گوشه هایی از سخنان دکتر طباطبایی را در ذیل آورده ام:

«شعارهای انقلاب فرهنگی که جماعتی از غوغائیان حرفه ای که حرف های نامربوط و مغرضانه و تهی از اندیشه ی شریعتی و آل احمد را اوج دانش و وحی منزل تلقی می کردند، راه انداختند…در زمان نخست وزیری موسوی نجفقلی حبیبی  که اگر درسی هم خوانده باشد فقط الهیات است،و مردی سخت سیاسی بود یعنی از سیاست هیچ بهره ای نبرده بود و دنیا را مانند مارکسیست ها میدان پیکار می دانست شبانه سیزده نفر از دانشجویان تربیت مدرس را که درسشان را هم تمام نکرده بودند به دانشگاه حقوق آورد،آنها حتی مدرک مدرسی از دانشگاه خود هم نگرفته بودند و از من که در آن دانشگاه درس می دادم نمره ی هفت گرفته بودند،می گویند حبیبی در آن زمان 17حکم ریاست در جیبش داشته است…کشته شدن سه دانشجوی دانشگا ه تهران در 16 آذر ربطی به ورود نیکسون به ایران در 18 آذر نداشت….در سالهای اخیر با سیطره ی سیاست زدگی در دانشگاه و این کسانی که میدانداران دانش شده اند،بدیهی است که انگیزه ها کمتر و کمتر شده و رابطه ها جای ضابطه ها را بگیرند…ما همیشه اخراج به دلایل سیاسی داشته ایم ولی تاکنون کسی را بدلایل عدم صلاحیت علمی از کار برکنار نکرده اند….حرف هایی که سالها درباره ی تعهد زده شده و آدم های عوام و مغرضی چون آل احمد نیز آن را به عنوان بدیهیاتی در ذهن برخی مسئولین کرده اند،باید بدانیم از نوعی از مارکسیسم مبتذل سرچشمه گرفته است….هواداران و پرچم داران انقلاب فرهنگی که زیر لوای اسلام دانشگاه ها را تعطیل کردند در دامی افتادند که آل احمد برای آنها تعبیه کرده بود،او مردی مغرض و عامی بود….»

همانطور که خواندید اگر کسی دکتر طباطبایی را نشناسد فکر می کند که او از این سخنان تنها قصد تخریب دارد ولی طباطبایی نشان داده از جمله کسانی ست که عاشق دانشگاه و علم بویژه علوم انسانی است و سخنانش هم در همین رابطه برای دلسوزی ست وانگهی که تمام سخنانش هم مورد پسند خیلی از ما قرار نگیرد ولی حقیقتی تلخ هستند.

در پرونده ی ماه مهرنامه مطالب خواندنی دیگری هم هست نظیر مطالب مربوط به دکتر حمید عنایت و همچنین مطالب مربوط به فقه سیاسی و حقوق اساسی.

2. شجاع الدین شفا از زبان خودش.

نقل شده که متن سخنراني شاه در كنار آرامگاه كوروش در پاسارگاد را كه با جمله « كوروش شاه شاهان، من شاه ايران زمين ام، آسوده بخواب ما بيداريم …» آغاز مي شود را او تهيه كرد.نقد ادیان توحیدی کار او در این اواخر شده بود.در قم (1297) بدنیا آمد و در پاریس (1389) در گذشت.شجاع الدین شفا ادیب و مترجم ایرانی با مرگش باعث سرازیر شدن انبوهی ازانتقادات مثبت و منفی به سویش شد. سایت جرس با نقدی جانب دارانه و البته نه چندان صحیح باعث شد تا هواداران شفا دست بکار شوند و در ستایش او مطالبی به نگارش درآورند. . این ادیب، نویسنده و مترجم صاحب نام اما هم پیش از انقلاب و هم بعد از آن مورد تکفیر مخالفانش بود. پیش از انقلاب ازطرف روشنفکران ومخالفان شاه، چرا که او را درباری می دانستند و بعد از انقلاب از طرف نظام سیاسی مستقر در ایران به این دلیل که او را اسلام ستیز و ناسیونالیست می خوانند.

شجاع الدین شفا از زبان خودش:« اگر امروز من وظیفه چنین آگاه سـازی را در حدود امکانات محدود این کتاب به عـهـده گرفــته ام ، نه ازین جهت اسـت که درین مورد برای خود صلاحیتی خاص قیلم، و این مسـئولیت از سـابقه زندگی گذشـته شـخصی و اداری من مایه میگیرد.زندگی شـخصی من از آغاز تا امروز، با خواندن و نوشـتن و آموخـتن، بخصوص در زمینه مسـایل ادبی و تاریخی، گذشـته اسـت. در سـالهای پیش از انقلاب، بیش از شـصت اثر تالیف و ترجمه ازمن منتشـر شـده که تقـریباً همه ای آن ها بیکی ازین دو رشـته مربوط می شـد. درسـالهای بعـداز انقلاب آثار دیگری، این بار عمدتاً در زمینه های سـیاسی و مذهـبی دردیار بیگانه از من بچاپ رسـید که تصور می کنم نقـش کمابیش مؤثری در روشـنگری جامعه ایرانیان برون مرزی وحتی درون مرزی ایفاکرد. کتابخانه شـخصی من که در نخسـتین روز های پیروزی انقلاب مصادره شـد، شـامل 14000 کتاب فارسی و خارجی بود که تقـریباً همه آن ها را خوانده و حاشـیه نویسـی کرده ام.

سـوابق اداری:

معاون فـرهـنگی دربار شـاهـنشـاهی ایران، سـفـیر بین المللی ایران در امور فـرهـنگی، ریس کتابخانه ملی پهلوی، دبیر کل شـورای فـرهـنگی سـلطنتی، دبیر کل انجمن بین المللی ایران شـناسـان .

سـمت ها افتخاری:

دکتر افتخاری ادبیات دانشـگاه روم، دکتر افتخاری دانشـگاه مسـکو، عضو وابسـته اکادمی سـلطنتی تاریخ اسـپانیا، عضو وابسـته اکادمی هامبرپورگشـتال اتریش، جایزه بین المللی سـال 1971 فلورانس، جایزه سـلطنتی بهترین کتاب سـالهای 1335 و 1350 .

نشـان ها فـرهـنگی:

لژیون دونور، پالم اکادمیک، هـنر و ادب ( فرانسـه) صلیب بزرگ شـایسـتگی ( آلمان)، نشـان شـایسـتگی جمهوری ( ایتالیا )، نشـان سـلطنتی و یکتوریا ( انگلسـتان )، نشـان شـایسـتگی ( اتریش ) نشـان سـلطنتی سـتاره شـمالی ( سـوید )، نشـان سـلطنتی اورانژ ناسـائو ( هـلند) نشـان سـلطنتی لئوپلد ( بلژیک )، نشـان گرگورا کبیر ( واتیکان )، نشـان ریو بالانکو ( برازیل )، نشـان لیبرتادور ( آرژانتین )، نشـان وسـالم اشـرف ( مصر ) نشـان محمد الخامس ( مراکش )، نشـان  وسـالم الجمهوریه ( تونس)